هستی پناه و من ، هستم پناهنده
زیبا ترین مخلوق ، صالح ترین بنده
هر بار گرفتم با ، دستام ضریحت رو
دیدم که دستام تو ، دست خداونده
ای صاحب منو راهب دل اَرامَنه اباالفضل
در دار دو جهان کلبی درت برا منه اباالفضل
یا ابوفاضل زیبا ابوفاضل
پشت من گرمه به کوه با ابوفاضل
یار ابوفاضل دلدار ابوفاضل
نه دیگه نمیشه تکرار ابوفاضل
شغلم شریفه چون ، شغلم غلامیشه
عشق و رصد کردم ، دیدم حوالیشه
من یادم حرفاش بابام همش میگفت سلطان اباالفضله ، نون تو گداییشه
ای دلبر منو دلبر دل عراقیا اباالفضل
قربون قد رعنای تو بشم ای ساقیا اباالفضل
عشق ابوفاضل با عشق ابوفاضل
میرسه منو تا عشق ابوفاضل
یار ابوفاضل دلدار ابوفاضل
نه دیگه نمیشه تکرار ابوفاضل